ذکر مصائب اربعین سیدالشهدا علیهالسلام
با زیارت زیر و رو کردی دل اندوهگین را خود شفاعت میکنی دلدادگان را، زائرین را مشت خاکی از مزارت میکشد بر چشم جابر تا ببـیند رازهای عـالم عـین الیـقـین را میرود از هوش گویا ظهر عاشوراست آنجا دیده شاید حال و روز خیمههای آتشین را در هیاهوی سُم اسبان و تنها زخم خورده در عزایت دیده اشک حضرت روحالامین را دیده سر را در میان دستهای شمر ملعون دست بیانگشت را، انگشتران بینگین را از فرات و بیوفاییها شکایت کرده بیشک دیده در میـدان چهار آئـیـنۀ اُمُّالبنـین را دیده شاید خطبهخوانِ هفتخوانِ کربلا را دیده شاید در میان کوفه زینالعابدین را دیده شاید؛ میگشاید چشمهایش را صحابی بر لـبش آورد نام سیـد و سالار دین را پاسخ جـابر چرا از جانب مـولا نیـامد؟ آنطرفتر از تنت دید آن سر بالانشین را با زیارتنامهای راز دلش را گفت جابر با غمت آمیخت ذکر زائران اربعین را |